ویتنی گفت: «بیرون از اینجا، یکجایی سمت راست، جزیره بزرگی وجود دارد. بیشتر یک راز است…» رینزفورد پرسید: «چه جور جزیرهای؟» ویتنی جواب داد: «نقشههای قدیمی اسمش را گذاشتند «تله کشتیها». اسم جذابیست مگر نه؟ دریانوردان وحشت خاصی از این مکان دارند. نمیدانم چرا. بعضی از خرافاتها…» رینزفورد سعی میکرد با وجود این شب نمناک، که سیاهی و گرمایش به سمت کشتی هجوم میآورد با دقت به اطراف نگاه کند: «نمی&zw ...